Toronto Cultural, Family and Health Magazine

دینی

دفاعیات هشتگانه حضرت صدیقه طاهره (س) از امیرمؤمنان (ع)

دکتر اکبر روستائی:

کارشنای ارشد در رشته تاریخ اسلام، دکتری رشته تاریخ اسلام


بسم الله الرحمن الرحیم

بر پايه ميراث اسلامی، حضرت فاطمه (س) از جايگاه والايی برخوردار است. چونان كه خداوند ايشان را درقرآن با آيه تطهير ستود. افزون بر اينكه در بيان رسول خدا، خشنودی وغضب خداوندی در گرو شادی و خشم حضرت زهرا (س) است[1] كه اين خود مقامی والا تر از پيامبران الهی برای آن حضرت به اثبات می- رساند، در كلام امام عصر(عج) نيز الگويی نيكو برای آن حضرت شمرده شده است[2] كه اين سخن، حجت بودن حضرت صديقه طاهره (س) را بر حجج الهی در پی دارد. از اين رو شناخت سيره آن حضرت در زمينه­های مختلف ضروری می نمايد؛ در دوره پس ازشهادت[3] پیامبر اکرم(ص) تا هنگامه شهادت آن بانو، سيره سياسی آن حضرت در دفاع از مقام امامت درهشت وجه رخ می ­نمايد:

  1.  .استناد به غدیر؛ حضرت زهرا (س) درچهارمناسبت به مؤلفه های برجسته­ غدیر استناد کرده است:

 در کنار آرامگاه شهدای احد؛ پس از رحلت رسول خدا (ص) حضرت فاطمه (س) كنار قبر حضرت حمزه (ع) بسیار گريه می ­كرد. هنگامی که “محمود بن لبيد”*[1] ايشان را دراين حال ديد، پرسيد: آيا پيامبر(ص) درباره پیشوایی حضرت على (ع) سخن روشنى فرموده است؟ آن حضرت فرمود: ” وَاعَجَباهُ أنَسيتُم يَومَ غَدِيرخُمٍّ”، شگفتا! آيا روز غديرخم را فراموش كرده­ ايد؟ سپس با کاربست تعابیر شاخص روز غدیر به سزاواری امیرمؤمنان(ع) به خلافت تصريح کردند: “أشهَدُ اللهُ تعالىَ لقدَ سَمِعتُهُ يَقوُلُ: عَلیٌّ خَيرُمَن اُخَلِّفُهُ فِيكُم،وَهُوَالإمامُ وَالخَليفَةُ بَعدِی”، خدا را شاهد می گيرم از رسول اكرم(ص) شنيدم كه فرمود: “علی بهترين کسی است که او را جانشين خود درميان شما قرارمى دهم، او امام وخلیفه بعد ازمن است.”[4]

* هنگام هجوم اهل سقيفه به خانه وحی؛  حضرت صديقه طاهره (س) يگانه  درمقابل دشمنان ايستاد و پس از بيان جُرم آنها، به انعقاد پيمان امامت اميرمؤمنان(ع) توسط رسول خدا(ص) درغدیراستناد کرد :

” لَم تَرَوا لَنا حَقّاً كَأنَّكُم لَم تَعلَمُوا ما قالَ يَومَ غَديرِخُمٍّ، وَاللهِ لَقَد عَقَدَ لَهُ يَومَئِذٍ الوَلاءَ لِيَقطَعَ مِنكُم بِذلِكَ مِنهَا الرَّجاءَ[5] “، حقى براى ما درنظرنگرفتيد، گويا ازسخنان رسول خدا (ص) در روز غديرخم  آگاه نبوديد!

 به خدا قسم درآن روز، ولايت ورهبری را برای حضرت على (ع) محكم كرد تا بدان وسيله اميد شما را از آن قطع كند.

* در ماجرای غصب فدک؛ بعد از آنكه حضرت صديقه طاهره (ص) درخطبه فدکیه حقايق فراوانى را برای مردم بيان فرمود، پس از پایان خطبه عده­ای گفتند: اگر قبل از بیعت با ابوبکر، این سخنان را شنیده بودیم هيچگاه فردی را برعلی (ع) مقدم نمی­ کردیم! ايشان در پاسخ فرمود:

 ” وَهَل تَرَكَ أبي يَومَ غَديرِ خُمٍّ لِأحَدٍ عُذراً [6] “،  آیا پدرم روز غدیر براى احدی عذری باقی گذاشت؟

*[4] گزارش حضرت ام کلثوم؛ براساس گزارشی كه درمنابع اهل تسنن به نقل حضرت ام كلثوم از حضرت صديقه طاهره(س) ثبت گرديده است، آن حضرت مخاطبان را سرزنش نمود و فرمود:” أنَسيتُم قَولَ رَسوُلِ الله يَومَ غَديرِخُمٍّ: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیُّ مَولاهُ[7]“، آيا گفتاررسول خدا(ص)را در روز غدير فراموش كرده ايد كه فرمود: هر كسی را من مولا و رهبر او هستم، علی (ع) مولا و پيشوای اواست.

  1. تبیين جایگاه ويژه امامت؛ اقدام ديگر حضرت فاطمه (س) در آن جامعه ، روشنگری نسبت به منزلت امامت و بيان فضايل اميرمؤمنان (ع) بود. ايشان با كاربست تعبير” الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَة [8]“، اطاعت ازاهل بيت را موجب يكپارچگی امت اسلامی و پذيرش امامت را ايمنی بخش ازتفرقه می دانست. ايشان در فرازی ديگربه نقش محوری امام معصوم تصريح نمود: ” مَثَلُ الاِمامِ مَثَلُ الکَعبَة اِذ تُؤتی وَلاتَأتی[9]“، جايگاه امام بسانِ كعبه است؛ چنانچه مردم گرد اگرد كعبه می­ چرخند، نه كعبه به دور آنان. حضرت زهرا (س) به دو شاخصه­­ اساسی حاكم اسلامی در فراز ديگری، تصريح كرده است :

 نخست: علم وافر امیرمؤمنان (ع) ” أم أنتمُ أعلَمُ بِخُصُوصِ القُرآنِ وَ عُمُومِهِ مِن أبي وَابنِ عَمِّي[10]“، آيا شما به خاص و عام قرآن از پدر و پسر عمويم آگاه­ تر هستيد.

دوم: زمانی كه زنان مدينه به عيادت آن حضرت آمدند، شجاعت اميرمؤمنان (ع) را گوشزد نمود :

” وَ ما الَّذي نَقَمُوا مِن أبي الحَسَنِ؟ نَقَمُوا وَاللهِ مِنهُ نَكِيرَسَيفِهِ، وَ شِدَّة َوَطأتِهِ، وَ نَكالِ وَقعَتِهِ[11]“،چه چيزی باعث شد آنان كينه علی (ع) را داشته باشند و او را ناپسند ومعيوب شمرند؟ به خدا سوگند بُرّانی شمشير و شدت سركوب دشمنان و رسوا نمود نشان به دست علی (ع) سبب بغض آنان شد.

      3. بيان غصب خلافت؛ حضرت صديقه طاهره (س) افزون بربيان فضايل امام علی (ع) و تبيين جايگاه امامت، با دليری به غصب خلافت توسط دشمنان اميرمؤمنان (ع) تصريح و آنان را ملامت كرد :

” أبعَدتُم مَن هُوَأ حَقُّ بِالبَسطِ وَ القَبضِ[12]“، كسي را كه به زمامداری جامعه سزاواربود، دورساختيد.ايشان در عبارتي ديگر، آنها را به خاطر منحرف كردن خلافت از شاهراه اصلی، عتاب می ­كند؛ “وَيحَهُم ! إنّى زَحزَحوُهاعَن رَواسِي الرِّسالَةِ، وَقَواعِدِ النُّبُوَّةِ وَالدَّلالَةِ،وَمَهبِطِ الرّوُحُ الأمِين،وَالطَّبين بِاُمُورالدُّنيا وَالدَّين[13]“، وای برآنها كه خلافت را از كوههای ريشه دارواستواررسالت وستون­های نبوت ومحل فرود جبرئيل امين وپاك ترين افراد نسبت به اموردنيا ودين، دورساختند. ايشان عمق انحراف وكج راهگی آنان را درفرازی ديگر بيان فرمود: ” فَوَسَمتُم غَيرَ إبِلِكُم ، وَأورَدتُم غَيرَ شِربِكُم ، هذا وَالعَهدُ قَريبٌ، وَالكَلِمُ رَحِيبٌ ، وَالجَرحُ لَمّا يَندَمِلٌ، وَالرَّسوُلُ لَمّا يُقبَر، إبتِداراً زَعَمتُم خَوفَ الفِتنَةِ، ألا فِي الفِتنَةِ سَقَطوُا وَإن جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالكافِرينَ، ألا ذلِكَ هُوَالخُسرانُ المُبِينُ[14] “، شتری كه متعلق به شما نبود، علامت گذارديد و به غير آبشخور خود وارد شديد، درحالی كه پيمان [ نبوِی با شما] به تازگی گذشته وسخن آن حضرت دراين باره فراخ [بسيار] بود، زخم [مصیبت] ما التیام نیافته، وهنوز پیامبر(ص)  دفن نشده بود كه به بهانه ترس از فتنه مرتكب اين كار شديد اما در فتنه سقوط كرديد و همانا دوزخ، کافران را در بر گرفته است، آگاه باشيد اين زيانی آشكار است.

  1. حضور شبانه درب خانه اهل بدر در طلب ياری اميرمؤمنان(ع)؛ يگانه دختر پيامبر(ص)تنها به سرزنش غصب كنندگان خلافت اكتفا نكرد بلكه در حمايت حضرت امير(ع) درخانه مهاجران وانصارحضوريافت؛ ” فَلَمّا كانَ اللَّيلُ حَملٍ عَليُ فاطِمَةُ عَلى حِمارٍ وَأخَذَ بِيَدِ ابنَيه الحَسَن وَ الحُسَين، فَلَم يَدَعُ أحَداً مِن أهلِ بَدرٍ مِنَ المُهاجِرين َو لا مِنَ الأنصار إلّا أتَى مَنزلَهُ وَ ذَكَرَ حَقَّهُ وَ دَعاهُ إلى نُصرَتَهُ” [15]، شب هنگام حضرت علی (ع) حضرت فاطمه (س) را برمركب سوارنموده ودست دردست دو پسرش حسن و حسين(ع) درخانه مهاجران و انصارشركت كننده درجنگ بدر، حضورمی ­يافت وحق خود را متذكرشده و آنان را به ياری می ­طلبيد.
  2. خشم برغاصب خلافت؛ حضرت پس اتمام حجت با همگان،در اقدامی اجتماعی، بر ابوبكر خشمگين شد و تا زمان شهادت، استراتژی*[2] “هجران”[16]را درمواجهه با وی به كار گرفت تا بدين صورت انزجار خود را از حزب حاكم نمايان سازد، ” فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسوُلِ اللَّهِ (ص) فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فَلَم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتّى تُوُفِّيَتْ.”[17]
  3. مطالبه مستمر فدك، خمس خيبر، وجوهات مدينه؛ پس ازغصب اموال ياد شده، غاصبان برای دست نيافتن آن حضرت به حق مسلّم خود به جعل حديث پناه بردند وبه رسول خدا(ص) نسبت دادند كه فرمود: ما گروه پيامبران ارث به جای نخواهيم گذارد، هر آنچه باشد، صدقه است؛‌ دراين بين حضرت صديقه طاهره (س) با مطالبه مستمروپياپی حق قطعی خود، دروغ دشمن را آشكار و بطلان آنها را ديگرباره متذكر شد.” وَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ أَبَا بَكْرٍ نَصِيبَهَا مِمَّا تَرَكَ رَسوُلُ اللَّهِ (ص) مِن خَيْبَرَ وَفَدَكٍ وَصَدَقَتَهُ بِالْمَدِينَةِ.”[18]
  4. مقابله با مهاجمان؛ بعد از هجوم به بیت وحی، حضرت صدیقه طاهره (س) به دفاع از امام زمان خویش پرداخت و در مواجهه با تازندگان از ناحیه بازو و پهلو ضربات شدیدی بر ایشان وارد آمد و فرزندش [حضرت محسن ،ع] دراین بین سیقط و به شهادت ­رسيد.

 جراحت بازو؛ برپايه­ منابع، نام های خالد بن وليد*[3]،  قُنفُذ*[4] وعُمَربن خطاب*[5]  به عنوان ضاربان به دست مبارك حضرت زهرا(س)ثبت شده است، ضربه­ اين افراد به گونه­ای بود كه اثرش مانند دست بندی قطور وسياه بربازوی دختر پيامبر(ص) به جای ماند.” فَوَثَبَ إلَيها خالِدِ بنِ الوَليد، وَ ضَرَبَها بِالسَّوطِ عَلى عَضُدِها، حَتّى كانَ أثَرَهُ فِي عَضُدِها مَثلُ الدُّملُج.”[19]  ” فَضَرَبَها قُنفُذ بِالسَّوطِ عَلى عَضُدِها، فَبَقِيَ أثَرَهُ  فِي عَضُدِها مِن ذلِكَ مَثلُ الدُّملوُج.”[20]  “وَ ضَرَبَ عُمَر لِها باِلسَّوطِ عَلى عَضُدِها، حَتّى صارَ كَالدُّملُجِ الأسوَد.”[21]                     *قرارگرفتن بين درب وديوار، شكستن دنده پهلو و سقط جنين؛ در هجوم سوم تنها يادگارپيامبر(ص) بين درب ديوارازناحيه پهلو، دچار شكستگي شد و فرزند آن حضرت سِقط شد. براساس برخي ازمنابع اين عمل توسط قُنفُذ به دستور ابوبكر*[6] صورت گرفت، ” فَأَرْسَلَ أَبُوبَكْرٍ إِلَى قُنْفُذٍ اضْرِبْهَا  فَأَلْجَأَهَا إِلَى عِضَادَةِ  بَيْتِهَا فَدَفَعَهَا فَكَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا وَ أَلْقَتْ جَنِيناً مِنْ بَطْنِهَا”.[22] درروايتی نيز امام حسن مجتبی(ع) بيان می دارد كه مُغَيرَةِ بنِ شُعبَه *[7] به گونه­ای حضرت زهرا (س) را مورد ضرب وشتم قرارداد كه خون از بدن مبارك آن حضرت جاری گشت و فرزند ايشان سِقط شد. هدف مُغَيرة ، خوار نمودن رسول خدا (ص) ومخالفت با امر ايشان وشكستن حرمت آن حضرت بود.” وَأنتَ [مغيرة بن شعبة] الَّذي ضَرَبتَ فاطِمَةُ بِنتُ رَسوُلُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ حَتّى أدمَيتَها وَألقَت ما فِي بَطنَها ، إستَذلالاً مِنكَ لِرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَمُخالَفَةِ مِنكَ لِأمرِهِ ، وَانتَهاكَ الحُرمَتِهِ”.[23] برخی مآخذ نيز بدون تصريح به نام ضارب دركناراين جرم ها از آتش زدن درب خانه نيزسخن گفته­اند:” فَهَجَمُواعَلَيهِ وَ أحرَقوُا بابِهِ وَ استَخرِ جُوهُ مِنهُ كَرِهاً وَضَغطوُا سَيّدَةِ النِّساءِ بِالبابِ حَتّى أسقَطتَ مُحسِناً.” [24]

      8.‌وصيت به دفن شبانه؛ حضرت فاطمه (س) پس ازمجاهدت­های فراوان در دفاع از امام زمان خويش، جان را فدای اميرمؤمنان (ع) نمود و در آخرين تلاش خود با وصيت به دفن شبانه  به هدف پافشاری بر حضور نيافتن دست نشاندگان سقيفه در نماز بر پيكر آن حضرت، انزجا رابدی خود را از آنان اعلام كرد :

” وَقَد طالبت فاطِمَةَ رَضِيَ اللهُ عَنها أبا بَكررَضِيَ اللهُ عَنهُ بِميراثِ أبيها رَسوُلُ الله صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّم فَلَمّا لَم يُعطِها إيّاهُ حَلَفتُ لا تُكَلِّمهُ أبَداً وَ أوصَت أن تَدفِنُ لَيلاً لِئَلّا يَحضُرُها فَدَفَنَت لَيلاً “.[25]

آن بانوی بزرگوار دراوج غربت امیرمؤمنان (ع) برای روشن نگاه داشتن چراغ حق، پا به پای آن حضرت گام برداشت و با به كارگيری شيوه­ های ياد شده، پرونده سلطه­ حاکم را مختومه نمود.

 


 

منابع ومآخذ مورد استفاده درمتن مقاله :

*[1] . محمود بن لَبید أشهَلی أنصاری، صحابی پیامبرأکرم (ص)

*[2] . استراتژی هجران، يعني فردی در حالی كه با ديگری ملاقات می ­كند و در يك جا حاضر می گردند، از سخن گفتن با او پرهيز كند و هر يك برای اينكه ارتباط را به طور كلی قطع كند، از ديگری اعراض نمايد و سلام او را پاسخ نگويد..

*[3] .خالد بن ولید مخزومی ازسلحشوران و اشراف قریش قبل از مسلمان شدن بود که نزد اهل تسنن به “سیف الله” مشهور است.

*[4] . قُنفُذ یکی از غلامان خلیفه دوم که بسیار خشن ومتعصب خلفای وقت بود.

*[5] . خلیفه دوم

*[6] . خلیفه اول

*[7] . مغیرة بن شعبه ثقفی از یاران خلفای راشدین واز مخالفان سرسخت امیرالمؤمنین (ع)

[1] . حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله.المستدرك على الصحيحين . تحقيق مصطفى عبد القادرعطا. بيروت: دارالكتب العلمية، 1369.ج3، ص167.

[2] . طوسی، محمد بن حسن. الغيبة. تحقيق عباد الله الطهراني ، علي أحمد ناصح. قم : مؤسسة المعارف الإسلامية ، 1357. ص 286.

[3] . ابن حنبل، احمد بن محمد. المسند. تحقيق شعيب الارنؤوط. بيروت : مؤسسة الرسالة، 1370. ج6،‌ ص 418.

[4] . خزاز رازی، على بن محمد. كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر . تحقيق عبداللطيف حسينى كوه كمرى. قم : بيدار، 1359. ص 199.

[5] . طبرسي، أحمد بن علي . الاحتجاج . تحقيق محمد باقر الخرسان . نجف : دار النعمان للطباعة والنشر، 1345. ج 1، ص 105.

[6] . ابن بابویه، محمد بن علی. الخصال.  تحقيق علي أكبر الغفاري. قم : مؤسسة النشر الإسلامي،1382.  ص173.

[7] . اصفهانی مدینی، محمد بن عمر. نزهة الحفاظ . تحقيق عبد الرضى محمد عبد المحسن . بیروت : مؤسسة الكتب الثقافية،1364. ج1، ص 102.

[8] . ابن بابویه، محمد بن علی. من لا يحضره الفقيه.‌ تحقيق علي أكبر الغفاری. قم : مؤسسة النشر الإسلامي، 1387. ج3، ص 568.

[9] .  خزاز رازی … ص 199.

[10] . جوهری بصری، احمدبن عبدالعزيز.السقيفة وفدك. تحقيق محمد هادي الأميني. بيروت : شركة الكتبي للطباعة والنشر،1371.ص 144.

[11] . ابن حیون، نعمان بن محمد. شرح الأخبار.تحقيق محمد الحسيني الجلالي. قم : مؤسسة النشر الإسلامي، 1367. ج3، ص 36

[12] . طبرسی، … ج 1، ص 140.

[13] . ابن ابی طاهرطيفور، احمد بن ابی طاهر. بلاغات النساء . قم : مكتبة بصيرتي، 1372. ص20.

[14] . ابن حیون،… ص 36.

[15] . طبرسی،… ج 1، ص 107.

[16] . ابن بطال، علي بن خلف. شرح صحيح البخاري. تحقيق ياسر بن إبراهيم. رياض: مكتبة الرشد،1379. ج 9، ص270.

[17] . بخاری، محمد بن إسماعيل. صحيح البخاري . تحقيق مصطفى ديب البغا. بيروت :‌ دارابن كثير، 1371. ج3، ص1126.

[18] . همان.

[19] . هادی، يحيى بن حسين. تثبيت الإمامة . بيروت : دار الإمام السجاد (ع) ، 1377.

[20] . طبرسی، … ج 1، ص 109.

[21] . مجلسي، محمد باقر. بحار الأنوار . تحقيق محمد باقر بهبودي. بيروت : دارإحياء التراث العربي، 1361. ج53، ص 19.

[22] . طبرسي، … ج 1، ص 109 ؛ طبری ، محمد بن جرير. دلائل الأمامة . بيروت : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1366. صص 45-46.

[23] . طبرسي، … ج 1، ص 414.

[24] . مسعودى، على بن حسين‏. اثبات الوصیة. قم : انصاریان،1375. ص 146.

[25] . ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم . تأويل مختلف الحديث. تحقيق  محمد زهری نجار. بیروت : دارالجيل، 1374. ص300.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا