چگونه فرزندانمان را تربیت کنیم

ترجمه: شیما مصباح موسوی
باور نادرست: استفاده از روش درست تربیتی مستلزم آن است که والدین هیچ گاه دچار خشم و عصبانیت نگردند.
هرگاه اصول تربیتی موفقیت آمیز بر کودکان حاکم باشد، والدین کمتر احساس ضعف و خشم در مواجهه با کودکان می کنند. خشم و سرخوردگی درواقع بخشی از زندگی والدین و مربیان می باشد. امروزه تربیت کودکان در کنار مسئولیتهای دیگری که والدین به عهده دارند، به راستی می تواند دشوار باشد و طبیعتاً در برخی موارد عصبانیت اجتناب ناپذیر خواهد بود. اگر بر این باورید که در هر گونه شرایطی هرگز در مواجه شدن با فرزندانتان نباید دچار خشم شوید، ممکن است آنقدر خود را ملامت کنید که در نتیجه دچار احساس ناخوشایندتری شده، این احساس را به سایر افراد خانواده منتقل کنید. عصبانیت، علاوه بر اینکه یک احساس کاملاً طبیعی انسانی است، برای کودکان لازم است که نظاره گر طرز برخورد والدین با این احساس خود باشند و در حقیقت می توان آن را نوعی الگوگیری در شرایط بحرانی برای کودکان تلقی نمود. والدین باید دقت داشته باشند حتی اگر در حال انفجار از شدت عصبانیت هستند هرگز کودکان را تحقیر نکنند و آنها را مورد توهین و کلمات بی رحمانه قرار ندهند. می توانید به طور محترمانه خشم و ناراحتی خود را ابراز نمایید. مسلماً همیشه نمی توانیم بر اعصاب خود مسلط باشیم و گاهی ممکن است با کودکان ناخواسته برخورد نامناسب داشته باشیم. در این صورت باید به این امر توجه داشت که در هر حال ما الگوهای رفتاری کودکان خود می باشیم و از کودکان خویش در زیاده روی رفتار همراه با عصبانیت عذرخواهی کنیم. در شرایطی که عصبانیت مشکل دائمی و همیشگی شماست، حتما باید به پزشک مراجعه نمائید.
باور نادرست: عدم استفاده از تنبیه جسمی و یا اجبار بر کودکان در واقع به معنای کنترل نداشتن بر فرزندان می باشد.
واقعیت: گاهی اوقات کنترل مستقیم برای مدت زمان کوتاهی لازم می باشد، مثلاً هنگامی که کودکی خواهر خود را با چوب بیسبال هدف قرار می دهد، این نوع کنترل و یا مداخله فیزیکی باید به عنوان یک تاکتیک موقت مورد استفاده والدین قرار گیرد، نه اینکه به عنوان نوعی فلسفه تربیتی تلقی گردد.
بر اساس تحقیقات انجام شده رابطه ای قوی بین روشهای تربیتی غیرتنبیهی والدین و کاهش میزان خشونت در کودکان وجود دارد. بعضی بر این باورند که تنبیه فیریکی کودکان باعث می شود که این برخورد در ذهنشان ماندگار شود و از تکرار آن باید جلوگیری کرد. اما در واقع کتک زدن کودکان فقط باعث رنجور شدن آنها از والدین و نوعی تخلیه و انتقام گیری والدین از کودکان می شود. یعنی در واقع کودک سعی می نماید از تنبیه شدن و گیر افتادن فرار کند، به جای اینکه کار درستی را انجام دهد و درحالیکه ممکن است مخفیانه همان کار اشتباه را تکرار نماید. تربیت درست باید نوعی ابزار کنترلی درونی برای کودک ایجاد کند، چرا که همیشه شرایط بیرونی کنترل فرزندان وجود ندارد. علاوه بر این استفاده از تنبیه فیزیکی و یا مؤاخذه های مکرر باعث تیره شدن روابط کودک و والدین می گردد که خود عواقب شدیدتری در پی خواهد داشت.
باور نادرست: هر چه خطای سرزده از بچه بدتر باشد، تنبیه باید شدید تر باشد.
واقعیت: در هر صورت آنچه حائز اهمیت می باشد این است که کودک تفهیم شود که چه کار بدی از او سر زده و میزان نامطلوب بودن عمل وی چه اندازه بوده است. در این راستا عواقب مناسب تربیتی نقش به سزایی خواهند داشت.
به جای اینکه تمام نیرو و تمرکز خود را برای تنبیه کودک و ایجاد یک ترازوی خیالی اخلاقی بگذاریم، باید اساسی با این قضیه برخورد کرد و بیشتر به دلایل و مشکلاتی که باعث چنین عملکردی شده بپردازیم. همچنین باید گام هایی در جلوگیری از عواملی که باعث تکرار رفتار کودک می شوند برداشت. درواقع تمرکز ما باید بر عبرت گرفتن کودک باشد. بسیاری از اعمال ناشایست دارای عواقب طبیعی هستند. بچه ای که برای سرقت دستگیر شده، ناچار از تحمل هر جریمه ای خواهد بود که از جانب پلیس یا صاحب مغازه وضع میگردد و یا بچه ای که با سنگ پرتاب کردن دوست خود را مورد آسیب قرار می دهد، بناچار عذاب وجدان زیادی را متحمل می شود. اما همان طور که می دانیم خطاهای رفتاری همیشه عواقب طبیعی ناخوشایندی را به دنبال ندارند. به همین دلیل مقوله دلایل منطقی مطرح می شود. به عنوان مثال اگر کودکی به حیاط همسایه خسارت برساند، باید به ترمیم خرابی آن به طریقی کمک کند. مثلاً از پول تو جیبی خود برای هزینه ترمیم بپردازد.
باور نادرست: اگر در جواب سوء رفتار کودک سعی در کم کردن مشکلات و مسائلی که منجر به آن عمل شده داشته باشیم، درواقع کودک را در مقابل کار ناشایست خود مورد پاداش قرار داده ایم.
واقعیت: اگر همیشه موانع را از سر راه بچه ها برداشته و هیچ وقت آنها را وادار نکنیم روی پای خود بایستند، ممکن است که آنها همیشه برای هموار کردن مسیر خود در زندگی و موفقیت به شما وابسته شوند، بدون آن که خود شخصاً تلاشی داشته باشند. بین کوتاه آمدن و پایین آوردن استانداردها و توقعات برای پیشگیری از اختلاف و موانع محیطی تفاوت عمده ای وجود دارد. درک این مهم منجر به آن خواهد شد که کودکان براحتی بتوانند کار درست را از نادرست تشخیص داده، همواره عمل صحیح را انجام دهند.
باور نادرست: بچه هایی که درست تربیت شده اند نسبت به والدین خود حاضر جوابی نمی کنند و یا ابراز عصبانیت نخواهند داشت.
حقیقت: به طور میانگین کودکانی که دارای تربیت موفقی هستند از شکلکهای عصبانی نسبت به سایر همسالان خود کمتر استفاده می کنند. اما متأسفانه استثنائاتی هم در این گروه وجود دارد.
واقعیت: ما در دنیایی کامل و ایده آل با کودکانی ایده آل زندگی نمی کنیم. سوء رفتار کودکان همیشه جزئی از دوره های رشد بوده است. واقعیت اینست که کودکانی که درست تربیت شده اند عصبانی میشوند، با این تفاوت که می دانند که برای سوء رفتار و عصبانیت آنها عواقب ناخوشایندی در انتظار آنها می باشد. کودکانی که دارای تربیت صحیحی می باشند متوجه هستند که برای هر رفتاری عکس العملی متناسب با آن وجود خواهد داشت.