مهارت های زندگی: خودآگاهی

با وجود رشد فزاینده امکانات و رفاه ظاهری زندگی، هنوز آرامش باطنی بدست نیامده و درگیری های ذهنی بسیاری از انسانها حل نشده است. لمس کردن آرامش درونی و رسیدن به احساس رضایت و شادمانی، مستلزم بهبود روابط و مهارت هایی است که در مکاتب گوناگون تربیتی آموزش داده می شوند. در این زمینه، پربار بودن تعالیم اسلامی بر کسی پوشیده نیست و کم نیستند آیات و احادیثی که بر اهمیت خودشناسی و مردم شناسی تأکید دارند به عنوان مثال امام صادق علیه السلام مهارت های ارتباطی در زندگی را به چهار دسته تقسیم کرده اند: تعامل با خالق، تعامل با نفس (خود)، تعامل با خلق (مردم) و تعامل با هستی، و به جزئیات هر قسمت پرداخته اند. از نظر تعالیم اسلامی داشتن توازن و بالا بودن کیفیت این تعاملات به افزایش سطح بهداشت روانی منجر شده و در نتیجه حصول آرامش ممکن میشود.
اما در این میان دنیای روان شناسی نوین هم از قافله عقب نمانده و طرح های پیشگیری ارتقایی در بهداشت روانی را با موضوع «مهارت های زندگی» مطرح کرده است. در تعریف روانشناسانه مهارت های زندگی عبارتند از: توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت که افراد را قادر می سازد به طور مؤثرتری با مشکلات و کشمکش های زندگی روزمره کنار بیایند. آموزش این مهارتها به افراد کمک می کند تا هم خودشان و هم جامعه را از آسیب های روانی- اجتماعی محافظت کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند و در نهایت انسان های مفیدی برای خود و جامعه باشند. مهارت های زندگی به ده بخش تقسیم شده اند که قصد داریم در هر شماره به یکی از آنها بپردازیم. بسیاری از مراجعه کنندگان به دفاتر مشاوره و روان شناسی که از مشکلات زندگی به ستوه آمده اند و یا به دنبال بالا بردن کیفیت روابط و زندگی خود هستند با فراگیری این مهارت ها قادر به پیدا کردن راه حل های مفیدی در زندگی خواهند شد.
به خاطر دارم خانمی حدود سی ساله به دفترم مراجعه کردند و بعد از مطرح کردن شرایط زندگی و مشکلی که داشتند از من خواستند راه حلی در اختیارشان قرار دهم تا بار مشکلات را کم کنند؛ شاید این داستان برای شما نیز جالب و یا حتی آشنا باشد «من به هیچ دردی نمی خورم!».
نزدیک به دوازده سال از ازدواج «بانو» میگذشت و مادر دو فرزند سالم بود. با تحصیلات دانشگاهی ای که داشت و بنا به توصیه یکی از دوستانش مدتها در شرکتی مشغول به کار بود. خودش میگفت «اگر به اختیار خودم بود شاید اصلاً درس نمیخواندم چه برسد به کار کردن! همه در فامیل ما درس خوانده بودند و من هم همان راه را رفتم». همسرش را دوست داشت ولی نه از اول رابطه؛ «شوهرم را همكارم معرفی کرد. با چند جلسه و آمد و رفت و خواستگاری حسابی در دل خانواده من جا باز کرده بود. به نظر پدربزرگم مرد جا افتاده و مسئولیت پذیری بود و پدر هم حرف ایشان را تایید میکرد. من هیچ احساس خوب یا بدی نسبت به همسرم نداشتم ولی وقتی نظر همه مثبت بود فکر کردم خب لابد انتخاب خوبیست!»
وقتی دختر «بانو» به دنیا آمد برای مدتی فقط به فعالیت های خانه، همسر و فرزندش رسیدگی میکرد. اگرچه درآمد خانوادگیشان کمتر شده بود اما احساس خوبی داشت و از این که میتوانست وقت بیشتری را با خانواده داشته باشد لذت میبرد. همسرش هم از این تصمیم راضی به نظر می رسید. پس بانو فکر کرد شاید این انتخاب درستی باشد که به طور کامل استعفا بدهد و همین کار را هم کرد. داشتن برنامه ها و مهمانی های خانوادگی که مدتها به خاطر شاغل بودن و خستگی ناشی از کار نمی توانست در آنها شرکت کند، فرصت استراحت بیشتر و فراهم کردن اسباب آرامش و آسایش خانواده اش را از محاسن خانه داری می دانست. در همین سال ها صاحب فرزند دوم هم شده بودند. اما بعد از چند وقت این سوال مدام در ذهنش میگذشت که «این همان زندگی ای است که می خواستم؟» بچه ها مدرسه می رفتند و نیازشان به حمایت های مادرانه اش کمتر شده بود، همسرش هم که از اول کم حرف بود و مشغولیت های کاری برایش اهمیت بسیاری داشت. اوقات تنهاییش بیشتر و بیشتر میشد.
«بانو» دیگر خودش را شاد و سرحال نمی دید. به نظرش چاق و حتی پیر هم شده بودم با وجود اینکه تمایلی به کار و فعالیت سابق نداشت وقتی به دوستانش که شاغل بودند نگاه میکرد با خود میگفت موفقیت یعنی این! وقتی هم به آشنایانی که خانه دار بودند دقت میکرد باز آنها را موفق تر از خودش میدید چرا که دیگر در خودش اثری از مفید بودن برای خانواده نمی يافت. برای همین هم از بقیه دوستانش دورتر میشد تا مبادا آنها هم متوجه این شکست بشوند و در نتیجه باز تنهاییش بیشتر می شد. رابطه «بانو» با خانواده هم متأثر از این احساس بود و حتی گاهی آنها را مقصر این حال و روز میدانست. به پیشنهاد همسرش به مشاور مراجعه کرده بود و حالا منتظر بود که من به او بگویم چه کند؟
داستان زندگی و مشکلات «بانو» را خواندیم اما قبل از ارائه راه حل از شما دعوت میکنم تا با یکی از «مهارت های زندگی» و البته اصولی ترین آن آشنا شوید: مهارت خودآگاهی و یا خود شناسی (self-awareness).
مهارت خودآگاهی (خودشناسی)
در تعریف این مهارت آمده است که خودشناسی عبارت است از توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قوت، خواسته ها، ترسها و انزجارها.
مهارت ها ذاتی نیستند، اما نکته مثبت اینجاست که می توان از طریق آموزش و تمرین آنها را بدست آورد؛ با داشتن مهارت به قابلیتی مجهز می شویم که با اطمینانی معین و مصرف انرژی کمتر و با زمان کوتاهتری، کاری را به نتیجه خواهیم رساند. درواقع مهارت ها مانند دستورالعملی برای زندگی و حل مشکلات آن عمل میکنند. همانطور که اشاره کردم خودآگاهی از مهارتهای اصولی و لازم در زندگی است. این مهارت باعث بالا رفتن شناخت خود از احساسات و افکار ما می گردد و به دنبال این شناخت است که انسان می تواند صاحب اعتماد به نفس و عزت نفس شود و برای زندگی خود هدف تعیین کند و در نهایت به رضایت از خود و زندگی دست یابد، رضایتی که در جهت تقویت نکات مثبت و تربیت نکات منفی خویش است. امام علی (ع) می فرمایند: بالاترین درجه دانایی، تشخیص اخلاق و آشکار کردن اخلاق پسندیده و سرکوب اخلاقی ناپسند است.
داستان زندگی مطرح شده فقط به عنوان نمونه ای برای آشنایی با تأثیر عدم خودشناسی در زندگی آمده. چه بسیار آقایانی که از زندگی خود راضی نیستند و هیچ راهی برای تغییر وضعیت پیدا نمیکنند. مهارت خودشناسی مختص به انسان است و البته فارغ از جنسیت و سن و سال هستند مردهایی که بانک اطلاعاتیشان در مورد دنیای تجاری و سیاسی پر است اما هيچ حسابی در شعبه خودشناسی ندارند.
در این داستان چیزی که کاملاً مشهود است عدم شناخت شخصيت مراجعه کننده از خویشتن است. او به توصیه و فشار گروهی جامعه درس خوانده و شاغل شده، ازدواج کرده و بچه دار شده، استعفا داده و در نهایت به مشاور مراجعه کرده تا زمانی که دیگران به خدمات او احتياج بیشتری داشتند خود را مفید می دانسته ولی اکنون فاقد اعتماد به نفس است. هنوز بین خواسته ها و نخواسته هایش گیر کرده، مثل ظرفی عمل میکند که محتوایش را دیگران تعیین میکنند و اگر کسی نباشد که برایش هدف گزاری کند خود را پوچ و بی ارزش میبیند. در یک کلام ایشان مهارت خودشناسی ندارد.
خودشناسی برای چه کسانی ضروری تر است و آیا شما نیز به تقویت این مهارت نیاز دارید؟
اگر مسایل زیادی هستند که شما را ناراحت میکند و اطرافیان شما را نه، اگر روی مسایل زیادی تعصب دارید و تحمل هیچ نوع انتقادی را ندارید، اگر خاطرات زیادی در گذشته وجود دارند که یادآوری آنها شما را به شدت بهم می ریزد، اگر مشکلات حل نشده و یا احساسات مبهمی نسبت به اطرافیان و خود دارید، اگر احساس می کنید که هیچ کس شما را درک نمی کند و احساس تنهایی شما را به شدت آزار می دهد، اگر نمی توانید با افرادی که می خواهید روابط موثری داشته باشید، اگر در ارتباط با همسر خود احساس طرد شدن می کنید و اگر فرزند شما از شما فراری است، اگر دیگران را از خود موفق تر میدانید، اگر دلیلی برای دوست داشتن خود پیدا نمی کنید، شما نیز به خودشناسی احتیاج دارید.
راه هایی برای تمرین و حصول این مهارت:
«آنچه در علم بیش میباید، دانش ذات خویش میباید»
اولین قدم در خودشناسی داشتن یک قلم و دفترچه است؛ خواهش میکنم که این قدم را با ما بردارید!
حال این پرسش ها را در دفترچه خودشناسی بنویسید و برای هر کدام یک صفحه فضای خالی بگذارید.
چه کارهایی را میتوانم به خوبی انجام دهم؟
چه ویژگی های اخلاقی خوب و مثبتی دارم؟
چه ویژگی های منفی اخلاقی دارم؟
چه کارهایی را نمی توانم انجام دهم؟
اولویت های من در زندگی چیست؟
در همین لحظه چه احساسی دارم؟
کسی که احساس خوبی نسبت به خود دارد در مورد خود چطور فکر میکند و چگونه رفتار میکند؟
کسی که ضعفی دارد چطور میتواند آن را تغییر دهد و یا اصلاح کند و اگر چنین کاری انجام دهد چه احساسی در مورد خود پیدا خواهد کرد؟
پاسخ این سوالات را در برگه های جدا بنویسید و سه نفر از دوستان و اعضای خانواده را انتخاب کنید و بخواهید که آنها هم این سوالات را در مورد شما پاسخ دهند. حال به نقاط مشابه و متفاوتی که در پاسخ ها وجود دارد توجه کنید. آیا شناخت شما از خودتان با شناخت دیگران از شما خیلی متفاوت است؟ برای تغییر احساس و رفتار خود چه راه حل هایی بدست آوردید؟
مرحله بعدی مرحله عمل است که هیچ عملی جز با شناخت و هیچ شناختی جز با عمل پذیرفته نشود. هر که شناخت پیدا کند، آن شناخت او را به عمل رهنمون می شود و هر که شناخت نداشته باشد، او را عملی نباشد. چهار مورد از توانمندی هایی که دارید و می توانید به دیگران آموزش دهید را در دفتر بنویسید و یک مورد که دوست دارید فرا بگیرید را نیز یادداشت کنید و حالا راهی برای انجام این معامله پیدا کنید.
امیرالمومنین امام علي عليه السلام می فرمایند: «الا لا خير في علم ليس فيه تفهم» آگاه باشید که در دانشی که در آن اندیشیدن نباشد، خیری نیست پس بیاندیشید و مراقب باشید که انتظارات و توقعات بالا از خود نداشته باشید. کمال طلب نباشید و غرور را در هنگام این تمرین از خود دور کنید. مبارک است و شما با این تمارین به بررسی خود پرداختید و تا حدودی موفق به شناخت و ایجاد احساس کارآمدی در خود شده اید و اکنون دارای اهدافی در زندگی هستید. با تکرار تمرین ها نقاط مثبت خود راشناخته و افزایش دهید و همچنین نقاط ضعف خود را اصلاح کنید و احساس سربلندی از خویشتن را به تدریج در وجود خود بیدار کنید. به خاطر داشته باشید با وجود تمام ضعف ها و شکست ها اگر انسان باقی بمانیم ارزشمند و موفقیم درست مثل آن اسکناس صد دلاری که با وجود مچاله شدن باز هم صد دلار می ارزد. امام زین العابدین (ع) از خدا طلب خودشناسی کرده اند: اجعلنا من الذين عرفوا انفسهم … ما را از کسانی قرار ده که خود را شناختند … باشد که ما پیروان ایشان هم در این مسیر قدم برداریم.